روزای خوب....
عاشقونه هایی برای توکه تا ابد دوست دارم
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:شب,شباهنگ,شبانه,شعر عاشقانه,شعر شبانه,عشق, توسط SamA |

 باز هم درگیرِ مشقی دیگرم

امشب از هرشب ببین! عاشق ترم!

امشب از هر شب تو زیباتر شدی

در خیالاتم اهوراتر شدی!

ای خدای شعرم اینجا حاضری

در رکودِ شعر گفتن شاعری

خلوتم پُر می شود از بوی تو

باز چشمانِ من و جادوی تو!

کاشکی می شد نگهبانت شوم

من بلاگردانِ چشمانت شوم

لحظه ای تاخیر کن در شعرِ من

مشق عشقِ  امشبم را خط بزن

قُلّکِ احساسِ من وقفِ تو بود

حیف اما سکه ها کافی نبود!

بی تو شمعِ آرزوها دود شد

قصرِ رؤیاهای من نابود شد

بعد تو یعنی دلم دل می شود؟!

مثنویِ عشق کامل می شود؟؟!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love,پسرک,داستان کوتاه,, توسط SamA |

 بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

پخته اي بودم که خام افتاده ام

 

گفته بودي تا که عاقلتر شوم

 

آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

 

من سري دارم که مي خواهد کمند

 

حالتي دارم که محتاجم به بند

 

کاشکي در گردنم زنجير بود

 

کاشکي دست تو دامنگيربود

 

من جهان را زير وبالا کرده ام

 

عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:شب,شباهنگ,شبانه,شعر عاشقانه,شعر شبانه,عشق, توسط SamA |

 به من حرفی بزن امشب

نذار تنها بمونم باز

بیا برگرد به آغوشم

که من غرق نیازم باز

بیا آروم آهسته

بگو عشق تو وجودت هست

بیا با من بمون عشقم

که عشق ما هنوز زندست

نذار این روزگاره تلخ

بخنده به سروپامون

بیا پیشم که اون میگه

دوباره از جداییمون

همیشه ما باهم باشیم

نه مثل نور و تاریکی

مثاله روح و یک جسم شیم

منو تو باز بشیم یکی

شاعر : میلاد جانمحمدی

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love,پسرک,داستان کوتاه,, توسط SamA |

              بیا یار مهربونم

         کی میگه بی تو می مونم 

                              بیا یار مهربونم
                               نمیخام بی تو بمونم
 

            توی این فضای خونه
             دل من میشه دیوونه
 

                               واست آهنگی می سازم
                                با یه شعر عاشقونه
 

          بی تو من نفس ندارم
          بی تو کار و کس ندارم
 

                                  بی تو من میشم دیوونه
                                   ای تو بهترین بهونه

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:شب,شباهنگ,شبانه,شعر عاشقانه,شعر شبانه,عشق, توسط SamA |

 ناز آن چشمی که سویش مال ماست

ناز آن زلفی که تارش مال ماست
ناز آن چوپان که سازش مال ماست
از آن یاری که قلبش یاد ماست


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نميکنمٍ اگه زندگي بلد نباشم زندگي نميکم اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطره تو ياد ميگيرم ! 

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشق,عشقی,love, توسط SamA |

یادته اون لحظه ها که دست تو دست هم بودیم...

چه خنده هایی..

چه لحظه هایی..

چه روزای خوبی.....

حالا این فاصله بین منو تواه...اما دلامون پیش همه...مثه همیشه دست تودست هم...

 همه روزا  روزای خوبن وقتی دلامون عاشقه همن

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشقی,عشق,شعر عاشقونه,love, توسط SamA |

بعضی وقتا که دلم میگیره...

میخوام تموم این فاصله های بین منو تو

بشه قد یه نقطه...

بیامو تو آغوشت گم شم

چه لذتی داره...

 

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه, عشق,شعر عشقی, توسط SamA |

این بار که آمدی
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد
میلـــرزد... 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﻴﺴﺖ ... !
ﻭﻟﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻫﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ ،
ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺧﻴﻠﻰ ﺳﺨﺘﻪ ... 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

صادقانه اعتراف ميكنم به خيانت!وقتي نبودي باخيالت بودم 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 دوست داشتنت گناه باشد یا اشتباه
گناه میکنم تو را حتی به اشتباه . . .

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عشق,عاشقانه,و اما عشق,تنهایی,عشقولانه, توسط SamA |

اندوهی برای من نیست
چون
آنکه مرا دوست دارد اگر هزار دلیل برای رفتن باشد
رهایم نخواهد کرد
او یک دلیل برای ماندن خواهد یافت . . . 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عشق,تنهایی,شعر عشقی,عاشقانه, توسط SamA |

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺎﺩ ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻞ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪﻭﻭﻧﯽ ﭼﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺖ،
ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻬﺖ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﻭﺍﺳﺖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ
ﺍﺭﺯﻩ 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشقولانه,عشق,عشقی, توسط SamA |

هیــچ چیز دلنشین تر از این نیست که:
مدام نامت را صدا بزنم...
با یک علامت سؤال"؟"
و "تـــو" با حوصله جواب بدهی...
جـــــان دلـــــم!؟ 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشقی,رسیدن,شعر عشقی, توسط SamA |

♥♥♥♥
یه وقت هایی میرسه که نه یادش آرومت میکه نه عکسش
فقط باید خودش باشه
فقط خودش...
♥♥♥♥ 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:بارون ,عاشقانه,عشقی,عشق,شعر عشقی, توسط SamA |

میدونی ...
من عاشق بارون نبودم !!!
از وقتی عاشقش شدم که وقتی با تو قدم میزدم معنای خیس شدنش رو فهمیدم... 

.

.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,عشقی,شعر عشقی, توسط SamA |

تنها کسی هستی که من بدجور بهت وابسته شدم
تنها کسی هستی که من از نبودت خسته شدم
تنها کسی هستی که من عاشق و دیوونت شدم
مثل تو هیچکسیُ من هیچ جای دنیا ندیدم 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:جاده,عشق,عاشقانه,تنهایی,رسیدن, توسط SamA |

کــاش تــوی ایــن جــاده یه تابلــو نصــب میکــردن
واســه دلخــوشــیم…!!
“” تــــــــو “”
دو کیــــلومــــتر…! 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

یاد چشم‎هایت،
هنوز هم،
آتشم می زند...
چه حقیرست این زمستان،
با تمام سرمایش. . . 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چـــــــــــــــرا ! ؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت!
یـا چطـور شـد که . . . !
چه فـــــــــــــــرق میکـند ؟!
وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور کنـى . . . که نمـى کـــــــــنى ( ! )
و من بــایـد فـرامـــــــــوش کــنم . . . کـه نمـــــى کـــــنم ( ! ) 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقانه ,عشق,عشقی,عشقولانه, توسط SamA |

√ دیوانه ام می كند ...!
فكر اینكه .. زنده زنده .. نیمی از من را .. از من جدا كنند !
لطفا ... تا زنده ام بــــــــــــــــــمان..... 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

تو را چشم در راهم ....

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشق,عشقی,شعر عشقی, توسط SamA |

فـرهـاد می دانــستـــ
صـد سـال نمی تـواند کـوه را بـکنـد
فـقـط می خـواسـتــ یـکــ بـار
اسمـش را بـا شـیرین بیـاورند! 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 

لبخند تو

معجزه ی شیرینی است


كه رؤیای بهشت را


در دل ِ آدم


زنده می كند...

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 عاشق هوس های عاشقانه ام

دست هایت را به من بده

به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو !!!

تو خود بهشتی.....
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 


برای باز آمدن است که می رود.


نگران نباش


به زودی ...


ما به راهِ روشنِ آرامش خواهیم رسید.


فقط کافی ست ...


تاریکی بی پایانِ پیش رو را تحمل کنیم


حتماً سپیده دم سر خواهد زد


و خورشید باز خواهد گشت ...


 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشق,love,دوست دارم,تنهایی,داستان عاشقونه, توسط SamA |

*یه جمله: مواظب خودت باش*
*یه خواهش: هیچوقت عوض نشو*
*یه آرزو: فراموشم نکن*
*یه راز: خیلی دوستت دارم*
*یه حقیقت: دلم برات تنگ شده..... 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1386برچسب:عاشقانه,عشق,love,پسرک,داستان کوتاه,, توسط SamA |

 از خانه تا مدرسه را دویده بود...

نفس نفس میزد

"آقا اجازه هست؟"

زنگ انشا بود

"عید شما چگونه گذشت؟"

و کیف پسرک پر از فال هایی بود که نخریده بودند...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 تو آدم..
من حوا..
سیبی در کار باشد یا نه؟
در آغوش تو..
بهشت جاریست..
بوسه هایت طعم سیب میدهند..
همین کافیست..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 چشمانم بی تابی می کند....
برای.....
مهمان کردن اشکهای ندیدنت.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 بیا سیب را با هــــــــم گاز بزنیم...
..گـــــــــور پدر بهشت..!..
بهشت من آنجاست کــــــــــــه تورا به آغوش می کشم و.....
ساعت ها در هـــــــــــــرم نفسهایت حبس می شوم

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:ماه,عشق,عاشقانه,شبانه,ماه من, توسط SamA |

سلام مــاهٍ مـــن!دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..احوال مهتابیت چطور است ؟!چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده !راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانتباشد !تو فقط ماه من بمان و باش !ماه من !مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ...خلاصه کنم بهانه یٍ ماندنم مراقبٍ عشــقٍ من باش

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:عاشقانه,دلنوشته,عشق,, توسط SamA |

رد پایت را که میگیرم،از تو دور تر میشوم.شاید کفش هایت را برعکس پوشیده ای!!!!!!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:لحظه,دلنوشته ,عشق,تنهایی,, توسط SamA |

یلحظه وایسا دنیا منم موندم تنها اینجا..... یلحظه وایسا تا عشقم بیادو منا ماشه..... منم اینجا تنها کی میاد روزهای خوب... دیگه تموم شده صبرم یلحظه ...یلحظه وایسا

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 دی 1391برچسب:شب,شباهنگ,شبانه,شعر عاشقانه,شعر شبانه,عشق, توسط SamA |

 

 

شبا هنگام لب دریاچه می رفتم و میگفتم با خود او یک شب انجا دیده خواهد شد من او را پیش از این هرگز ندیده نام او را نیز نشنیده و انگار روزگاری باهم آشنا بودیم شبی آمد ولیکن دیر وقت آمد نه فانوسی نه مهتابی هوا بس تیره بود و تار و دامن دریاچه پرطوفان سوار قایقی گشتیم و برخیز ابها رفتیم تا دیری من او را باز نشناختم زیرا که شب تاریک بود و موج نیرومند ولی ای افسوس ای اندوه او را موج ها بردند و اینک هر سحر در قلب من نیلوفری نمناک می روید 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:روزای خوب میاد,رسیدن,قطعه, توسط SamA |

میخواستم که با تو باشم اما جدا افتادیم....

                  میدونم یروز میاد که ما بازم باهمیم.....

                                   میدونم میاد روزای خوب بازم میاد...............

      

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:تلخ تر از تنهایی,عاشقونه,تنهایی, توسط SamA |

تلخ تر از خود تنهایی

آنجایی است که بعدها آن دو نفر

هی باید وانمود کنند که چیزی بینشان نبوده

که هیچ اتفاقی نیفتاده

که از همدیگر هیچ خاطره‌ای ندارند

هی باید وانمود کنند …! 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:سکوت کبود,دکتر شریعتی,اشعار دکتر شریعتی, توسط SamA |

هر لحظه حرفی از اعماق مجهول درون ما می جوشد

و همچون زبانه های آتش آتشفشانی

از سینه جَستن می کند و از حلقوم بالا می آید

تا از دهانه آـشفشان

از دهان ما سر بر دارد و بیرون ریزد

و سر به آسمان روح ،

چشم به راه آن منِ دیگرمان بردارد و نمی شود.

نمی توان ، که زنجیره ها فرا می رسند

و لب ها را فرو می بندند

و طناب ها برگردن می پیچند

و حلقوم را تا لحظه ی احتضار می فشرند و می فشرند .

تا نفس زندانی می شود و خفقان می رسد .

و چهره کبود می گردد و سکوت .از استاد شریعتی

و چه سکوتِ کبودِ سنگینِ بی رحمی ! 

از دکتر شریعتی 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,بودن,نبودن,شعر,دلنوشته,, توسط SamA |

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

 

 

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم

 

 

 

 

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی

 

 

 

 

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

 

 

 

 

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

 

 

 



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.